همه چیز از نسخهی ۱ شروع شد
اون موقع که Hades اومد خیلی زود تبدیل شد به یکی از محبوبترین بازیهای جامعه گیمرها. بعدش یه موج بزرگ از روگلایکها اومد که همهشون معلوم بود از Hades الگو گرفتن.
بازیهایی مثل TMNT: Splintered Fate سعی کردن همون فرمول رو پیاده کنن: دید بالا به پایین، المانهای روگلایک و روایت داستانی عمیق. سرگرمکننده بودن، ولی هیچکدوم اون حس رضایت رو نمیدادن. یه جایی حتی پلیرا به خودشون شک کردن که نکنه بازی Hades اونقدری که فکر میکردن خاص نبوده و فقط چون ایدهاش تازه بوده باعث شده بود شیفتهش بشن.
ولی وقتی بازی Hades 2 اومد، فهمیدم مشکل از ما نیست، مشکل اینه که هیچکدوم از نسخههای کپی، راز اصلی موفقیت Hades رو در نظر نمیگیرن.
ترکیب برنده، هر چند مینیمال
روی کاغذ فرمول Hades خیلی سادهست:
مبارزههای سریع
آپگریدهای متنوع که هر بار سبک بازی رو عوض میکنن
پیشرفت متا که باعث میشه با هر باخت هم قویتر برگردی
یه چاشنی داستانی عمیق بین مراحل
این همون چیزیه که مثلاً Splintered Fate خط به خط کپی کرده. از هاب مرکزی شروع میکنی، با کاراکترا حرف میزنی، پول خرج میکنی، میری دانجن، دشمنارو میزنی، لولآپ میکنی، میرسی به باس، میبازی، برمیگردی هاب، دیالوگهای جدید و آپگرید بیشتر. همهچی درست مثل Hades هست، اما حسش مثل Hades نیست.
سلام بر جزئیات و ریزهکاری
این فلسفه توی گیمپلی هم هست. مهمترین بخشش: مبارزات. بونها ساده نیستن که مثلاً دمج یا دفاعتو ببرن بالا. نه، کلاً سبک مبارزهتو تغییر میدن. یه دکمه حمله میتونه هفت هزار کار مختلف انجام بده بسته به اینکه چه بونهایی گرفتی.
هر شاهکاری یه کپی بیارزش داره
ترکیب قیمه و ماست لزوماً بد میشه؟
این همون چیزیه که Hades و Hades 2 رو خاص میکنه: این تویی که آزمایش میکنی، این تویی که قیمه و ماست رو قاطی میکنی. فارغ از نتیجهاش، لذت میبری از این آزمایش، نه اینکه بازی بیاد و روی تو آزمایش انجام بده و انتظار داشته باشه لذت ببری.